رایحه انقلاب
سحر آمد. گفتم محمد من انتظار آمدن تو را نداشتم، چرا آمدی! گفت مادر دیدار آخر است انشاءالله. گفتم خوشآمدی، ولی هر خانهای لیاقت شهادت ندارد. گفت حالا این دفعه میبینی دارد یا نه. ر ...
سحر آمد. گفتم محمد من انتظار آمدن تو را نداشتم، چرا آمدی! گفت مادر دیدار آخر است انشاءالله. گفتم خوشآمدی، ولی هر خانهای لیاقت شهادت ندارد. گفت حالا این دفعه میبینی دارد یا نه. روز پنجم دیدم که دلش میخواهد چیزی به من بگوید، ولی نمیتواند...
ارسال توسط :
مدیر فنی
بازدید
0 دیدگاه